امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین | | به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین |
ببین که در پی قربان شدن به تیغ ستم | | چو نخل سر زده از باغ کربلاست حسین |
به قامتی شرفآموز آسمان بلند | | ستاده در بر شمشیر کینه راست حسین |
چو آسمان، تنش آذین به گُلستارۀ زخم | | صبور مانده به نیزار نیزههاست حسین |
به راه دوست، گذشت از جهان و جان بنگر | | به استقامت و ایثار، تا کجاست حسین |
رها ز رنگ تعلق، به ملک استغنا | | رضا به دادۀ حق داده و رضاست حسین |
چو شیر شرزه، شکار افکن است و دشمنگیر | | به کارزار، همانند مرتضاست حسین |
خدای را، مشو از موج حادثات ملول | | که در سفینۀ تقدیر، ناخداست حسین |
به خون پاک شهیدان کربلا سوگند | | که در حریم وفا رحمت خداست حسین |