این دست ما و دامنت ای دست کردگار
این دست ما و دامنت ای دست کردگار | دستی به دادخواهی ما، ز آستین برآر | |
در انتقام خون شهیدان تشنهکام | چشم امید ما نبُوَد، جز به ذوالفقار | |
از موج خون تشنهلبان، فوج کوفیان | نعل ستورشان همه شد، لعل آبدار | |
جز موی دختران تو، بر جسم کشتگان | بر روی لالهزار که دیده بنفشهزار؟ | |
با آب دیده از رخ عابد، بشوی گَرد | درّ یتیم، وآن گهی آلوده در غبار؟ | |
آنان که بهر محملشان زیبد ار دهد | تن زیر بار، ناقهی صالح به افتخار | |
اینک سوار ناقهی عریان، به حیرتم | کز بُختیان چرخ، چرا نگْسلد مهار؟ |