این چه شوری بود ای سر که تو بر سر داری

از ویکی تراث

این چه شوری بود ای سر که تو بر سر داری از
صامت بروجردی



در قالب غزل

با وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

موضوع: امام حسین(ع)


این چه شوری بود ای سر که تو بر سر داریهر زمان از ستمی دیده ز خون تر داری
گاه در دیر نصاری و گهی خانه خولیگاه در کنج تنور این سر انور داری
حسرت و داغ جوان مردگی و تشنه لبیجمله را ای سر ببریده تو بر سر داری
جگر سوخته کی تاب صبوری داردگریه از حسرت دامادی اکبر داری
بسته از گریه گلویت که جوابم ندهییا شکایت ز جدا بودن مادر داری
مگر ای سرنبدی زینت آغوش رسولز چه از خاک سیه بالش و بستر داری
زین شراری که تو را هست بدل پندارمخبر از سوز تب عابد مضطر داری
دام از چیست که مژگان تو ریزد خونابیاد از تیر گلوی علی اصغر داری
تا تو (صامت) شده‌ای نوحه سرای شه دینجهل محض است اگر بیم ز محشر داری