ای آن‌ که کفت ز خون خضاب است

از ویکی تراث

ای آن‌ که کفت ز خون خضاب است دشت بلا از
جودی خراسانی

موضوع: امام حسین(ع)
ای آن‌ که کفت ز خون خضاب استعریان تنت اندر آفتاب است
بردار سر از تراب ای جانکاین دشت بلا نه جای خواب است
ای رفته به نوک نی سر توافتاده به خاک پیکر تو
از چیست که جسم اطهر توبی‌غسل و کفن در آفتاب است
ای مرهم زخم سینه‌ ریشانوی آدم و عالمت پریشان
از نیزه و تیر و تیغ و پیکانزخم تو به سینه بی‌حساب است
ای صبح غمت سیه‌تر از شامخوش رفته به خواب و داری آرام
برخیز که خصم را سوی شامدر بردن کودکان شتاب است
ای صید به خون تپیده از تیربرخیز و ببین که هم‌چو نخجیر
بر بازوی زینب است زنجیربر گردن عابدین طناب است
شمشیر به کف هزار قاتلباشند مرا به گرد محمل
هر لحظه چو مرغ نیم بسمل دل در برِ ما به اضطراب است
برخیز که شور محشر آمدروز از شب من سیه‌تر آمد
لیلا به سراغ اکبر آمددر ناله و نوحه چون رباب است
رفتیم ز کوی تو به صد آهبا ما ز ره کرم تو ای شاه
یک چند قدم بیا به همراههمراهی بی‌کسان ثواب است
ای زخم تن تو چون ستارهبرخیز و دمی نما نظاره
بین فرقه‌ی خصم را سوارهاطفال پیاده دل‌کباب است
در ماتمت ای شهید عطشانجودی است مدام اندر افغان
بس ریخت سرشک او به دامانهر چشمه‌ی چشم او سراب است