ای امیر ملک شأن و شوکت و عزم و شهامت
متن شعر
ای امیر مُلک شأن و شوکت و عزم و شهامت | تا قیامت همّت مردانه خیزد از قیامت | |
سرفرازان، پاکبازان، دلنوازان، چارهسازان | هر یکی با یک جهان اخلاص آید بر سلامت | |
از جوانمردان کسی چون تو نبرده گویِ سبقت | در فداکاری کسی چون تو نکرده استقامت | |
داستان نهضتت را ای امیر رادمردان! | هرکسی بشنید گفتا: معجز است این یا کرامت | |
حاصل تو احترام و شوکت و شأن و شرف شد | حاصل خصمت بلا و نفرت و لعن و ملامت | |
تن رها کردی که تا مانَد تن اسلام، ایمن | سر ز کف دادی که تا مانَد سر دینت سلامت | |
ای که فرمودی نباید رفت زیر بار ذلت | درس عزت میدهد بر هر جوانمردی کلامت | |
در همان لحظه که از سوز عطش آتش گرفتی | از فراتِ افتخار و آبرو پُر بود جامت |