به شاه تشنه دیار بلا چو منزل شد

از ویکی تراث
به شاه تشنه دیار بلا چو منزل شداز جودی خراسانیدر قالب غزلموضوع: امام حسین(ع)
به شاه تشنه دیار بلا چو منزل شدبلا رسید برابر اجل مقابل شد
فکند بار شه تشنه لب کنار فراتزمین ماریه از اشک بیکسان گل شد
در آن دیار چو افکند بار و کرد قرارتو گفتی آیت رحمت به خلق نازل شد
طلب نمود برِ خویش ساربان و بگفترسید بار به منزل مراد حاصل شد
شما به منزل مقصود خویش برگردیدکه بهر ما دگر امروز طیّ منزل شد
فتاد ناقۀ گردون ز پویه در آن دشتپیاده زینب مظلومه تا ز محمل شد
بپا نمود سراپرده ای که پردگیشدرون پرده به سبعین الف کامل شد
ولی رسید پی قتلش آن چنان سپهیکه گرد او به مه و آفتاب حایل شد
چو گشت بسته بر آن شاه راه گفت قضاز بهر زینب مظلومه کار مشکل شد
دریغ و آه که شد زیب نوک نیزه سریکه مهر می نتوان با رخش مقابل شد
زهم گسیختی ایکاش رشتۀ شب و روزچو دست سلسله ای بستۀ سلاسل شد
سرادقی که در او جبرئیل راه نداشتفغان که از پی تاراج شمر داخل شد
بریز بهر شهیدی ز دیده خون «جودی»که پاره پاره ز تیغ هزار قاتل شد