روز عاشورا همه اهل حلب

از ویکی تراث

روز عاشورا همه اهل حلب از
مولوی



در قالب مثنوی

با وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

موضوع: امام حسین(ع)


روز عاشورا همه اهل حلبباب انطاکیه اندر تا به شب
گرد آید مرد و زن جمعی عظیمماتم آن خاندان دارد مقیم
ناله و نوحه کنند اندر بکاشیعه عاشورا برای کربلا
بشمرند آن ظلمها و امتحانکز یزید و شمر دید آن خاندان
نعره‌هاشان می‌رود در ویل و وشتپر همی‌گردد همه صحرا و دشت
یک غریبی شاعری از ره رسیدروز عاشورا و آن افغان شنید
شهر را بگذاشت و آن سو رای کردقصد جست و جوی آن هیهای کرد
پرس پرسان می‌شد اندر افتقادچیست این غم بر که این ماتم فتاد
این رئیس زفت باشد که بمرداین چنین مجمع نباشد کار خرد
نام او و القاب او شرحم دهیدکه غریبم من شما اهل ده اید
چیست نام و پیشه و اوصاف اوتا بگویم مرثیه ز الطاف او
مرثیه سازم که مرد شاعرمتا ازینجا برگ و لالنگی برم
آن یکی گفتش که هی دیوانه‌ایتو نه‌ای شیعه عدوّ خانه‌ای
روز عاشورا نمی‌دانی که هستماتم جانی که از قرنی بهست
پیش مؤمن کی بود این غصه خوارقدر عشق گوش عشق گوشوار
پیش مؤمن ماتم آن پاک‌روحشهره‌تر باشد ز صد طوفان نوح