شمیم جان فزای کوی بابم | | مرا اندر مشام جان برآید |
گمانم کربلا شد عمه نزدیک | | که بوی مشک و ناب و عنبر آید |
به گوشم عمه از گهواره ی گور | | در این صحرا صدای اصغر آید |
حسین را ای صبا برگو که از شام | | به کویت زینب غم پرور آید |
ولی ای عمه دارم التماسی | | قبول خاطر زارت گر آید |
که چون اندر سر قبر شهیدان | | تو را از گریه کام دل برآید |
در این صحرا مکن منزل که ترسم | | دوباره شمر دون با خنجر آید |
مهار ناقه را یک دم نگه دار | | که استقبال لیلا ، اکبر آید |
مران ای ساربان یک دم که داماد | | سر راه عروس مضطر آید |
کند جودی به محشر ، محشر از نو | | اگر در حشر ما این دفتر آید |