قامتت را چو قضات بهر شهادت آراست

    از ویکی تراث

    قامتت را چو قضات بهر شهادت آراست از
    فواد کرمانی



    در قالب غزل

    موضوع: امام حسین(ع)
    قامتت را چو قضات بهر شهادت آراستبا قضا گفت مشیت که قیام برخاست
    راستی شور قیامت ز قیامت خبریستبنگرد زاهد کج بین اگر از دیده ی راست
    خلق در ظل خودی محو و تو در نور خداماسوا در چه مقیمند و مقام تو کجاست
    هر طرف می نگرم روی دلم جانب توستعارفم خانه ی حق را که دلم قبله نماست
    زنده در قبر دل ما بدن کشته ی توستجان مائی و تو را قبر حقیقت دل ماست
    دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشتآری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
    بیرق سلطنت افتاد کیان را ز کیانسلطنت، سلطنت توست که پاینده لواست
    نه بقا کرد ستمگر نه به جا مانده ستمظالم از دست شد و پایه مظلوم بجاست
    زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوستبلکه زنده است شهیدی که حیاتش ز قفاست
    دولت آن یافت که در پای تو سر داد ولیپادشاه است فقیری که در این کوچه گداست
    تو در اول سر و جان باختی اندر ره عشقتا بدانند خلایق که فنا شرط بقاست
    تا ندا کرد ولای تو در اقلیم الستبهر لبیک ندایت دو جهان پر ز نداست
    کشته شد عالم دهری چو تو در عالم دهردهر تا روز قیامت شب اندوه عزاست
    در غمت اعین و اشیاء همه از منطق کونهر یکی مویه کنان بر دگری نوحه سراست
    رفت بر عرشه نی تا سرت ای عرش خداکرسی و لوح و قلم بهر عزای تو بپاست
    منکسف گشت چو خورشید حقیقت به جمالگر بگریند ز غم دیده و مرآت رواست
    پایمالی ز عبودیت و من در عجبمکه بدین حال هنوزت سر تسلیم و رضاست
    گریه بر زخم تنت چون نکند چشم «فؤاد»ای شه کشته که بر زخم تنت گریه رواست