چون پشت او ز پشتۀ زین بر زمین رسید | | از مرتبت زمین، به سپهر برین رسید |
آه و فغان خلق زمین، ز آسمان گذشت | | تا پشت آسمان شرف، بر زمین رسید |
چون هیچ کس نداشت به بالین او، حضور | | از بارگاه قدس، رسول امین رسید |
روز جهان سیاه شد آن دم که بر سرش | | آمد سنان به طعنه و شمر لعین رسید |
تیرش به دلنوازی و تیغش به سرکشی | | آن از یسار آمد و این از یمین رسید |
هم دین تباه گشت و هم اسلام بیپناه | | زآن ضربتی که بر گلوی شاه دین رسید |
مهر و مه و زمین و زمان گشت، خونفشان | | آن دم که خون ناحق او بر زمین رسید |
کرّوبیان تمام فتادند در گمان | | کآثار حشر و واقعۀ واپسین رسید |
اَجرام مُنکسف شد و اَجسام مُضطرب | | بر حجّت خدایْ چو ظلمی چنین رسید |