کعبه مقصود
باشد به سوی کعبه مقصود روی ما | کآن جا برآید آن چه بود آرزوی ما | |
ما را خیال یک سر مو نیست غیر دوست | بر حال ما گواه بود موبه موی ما | |
بذری فشاندهایم و خوریم آن گهش ثمر | کآبش دهد زمانه ز خون گلوی ما | |
ما رو به جویبار بلایی نهاده ایم | کآبی به غیر اشک نباشد به جوی ما | |
ماییم ساکن در می خانه ای که ریخت | ساقی بلا به جای می اندر سبوی ما | |
جز عشق نیست پیشه ما و خود از ازل | خو کرده بر طبیعت عشاق خوی ما | |
گشتیم ما مسافر و گویی در این سفر | جز تیر و تیغ و نی نکند جستوجوی ما | |
کردیم رو به سوی دیاری که هر قدم | باشد بلا مقابل اجل روبه روی ما | |
در کعبه ای مقام نماییم کز صفا | مسجود کائنات بود خاک کوی ما | |
بر قبله ای برای نماز آوریم روی | کآن جا بود ز خون سر ما وضوی ما | |
کردیم رو به سوی دیاری که از عطش | جای نفس برآید دود از گلوی ما | |
شستیم دست خویشتن از جان چنان که دهر | از خون حلق ما بدهد شست وشوی ما | |
ماییم شرح حال شهیدان کوی عشق | با غیر جودیا نبود گفت وگوی ما |