ای شهیدی که جدا سر ز قفا شد ز تنت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =ای شهیدی که جدا سر ز قفا شد ز تنت
  | مطلع= ای شهیدی که جدا سر ز قفا شد ز تنت
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
| شاعر = جودی خراسانی
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =جودی خراسانی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
  |قالب = غزل
  | موضوع = امام حسین(ع)
  |وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
  | مناسبت =
  |موضوع = امام حسین(ع)
  | زمان سرایش = معاصر
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
| بعدی =  
  | تعداد ابیات =۱۰بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =  
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''ای شهیدی که جدا سر ز قفا شد ز تنت''' را شاعر آیینی [[جودی خراسانی]] درباره امام حسین(ع) سروده است. این شعر آیینی در گونه مرثیه و در ده بیت سروده شده است. قالب این شعر غزل و در وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن می‌باشد.
'''ای شهیدی که جدا سر ز قفا شد ز تنت''' را شاعر آیینی [[جودی خراسانی]] درباره امام حسین(ع) سروده است. این شعر آیینی در گونه مرثیه و در ده بیت سروده شده است. قالب این شعر غزل و در وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن می‌باشد.



نسخهٔ ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۰۶

ای شهیدی که جدا سر ز قفا شد ز تنت از
جودی خراسانی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

موضوع: امام حسین(ع)

ای شهیدی که جدا سر ز قفا شد ز تنت را شاعر آیینی جودی خراسانی درباره امام حسین(ع) سروده است. این شعر آیینی در گونه مرثیه و در ده بیت سروده شده است. قالب این شعر غزل و در وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن می‌باشد.

متن شعر

ای شهیدی که جدا سر ز قفا شد ز تنتوی غریبی که به صحرای بلا، شد وطنت
ننمود از غم خود، ناله به دوران، ایّوبیاد می‌کرد دمی گر غم و رنج و مِحَنت
کرد یعقوب فراموش ز یوسف، روزیکه چو اکبر، گلی افتاد به‌ خاک از چمنت
به‌ جز از آب، چه کردی طلب؟ ای شاه! که خصمکُشدت تشنه و گوشی ندهد بر سخنت
به تو، ای تشنه! نداد آب، مگر خصم ندید؟کز عطش، دود رَوَد جای نفس از دهنت
بود تقصیر تو، شاها! چه؟ که بعد از کشتننرم سازند ز ضرب سُم مرکب، بدنت
بر تو، ای یوسف گم‌گشته! ز ضرب سُم اسبتن کجا مانْد؟ که گویند چه شد پیرهنت
ای سلیمان زمان! کی بُوَد این ظلم روا؟بهر انگشتری، انگشت بُرَد اهرمنت
کفنی کاش در آن ‌دشت بُدی زینب را!تا که از راه محبّت بنمودی کفنت
شد قبا، پیرهن صبر به تن، «جودی» راتا ز تن کرد برون، خصم لعین، پیرهنت

پانویس

منابع