ای شهیدی که جدا سر ز قفا شد ز تنت

از ویکی تراث

ای شهیدی که جدا سر ز قفا شد ز تنت از
جودی خراسانی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

موضوع: امام حسین(ع)


ای شهیدی که جدا سر ز قفا شد ز تنتوی غریبی که به صحرای بلا، شد وطنت
ننمود از غم خود، ناله به دوران، ایّوبیاد می‌کرد دمی گر غم و رنج و مِحَنت
کرد یعقوب فراموش ز یوسف، روزیکه چو اکبر، گلی افتاد به‌ خاک از چمنت
به‌ جز از آب، چه کردی طلب؟ ای شاه! که خصمکُشدت تشنه و گوشی ندهد بر سخنت
به تو، ای تشنه! نداد آب، مگر خصم ندید؟کز عطش، دود رَوَد جای نفس از دهنت
بود تقصیر تو، شاها! چه؟ که بعد از کشتننرم سازند ز ضرب سُم مرکب، بدنت
بر تو، ای یوسف گم‌گشته! ز ضرب سُم اسبتن کجا مانْد؟ که گویند چه شد پیرهنت
ای سلیمان زمان! کی بُوَد این ظلم روا؟بهر انگشتری، انگشت بُرَد اهرمنت
کفنی کاش در آن ‌دشت بُدی زینب را!تا که از راه محبّت بنمودی کفنت
شد قبا، پیرهن صبر به تن، «جودی» راتا ز تن کرد برون، خصم لعین، پیرهنت