شاهی که بود ساقی کوثر پدر او از
صغیر اصفهانی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

موضوع: امام حسین(ع)
شاهی که بود ساقی کوثر پدر اودردا! که بریدند لب تشنه، سر او
داغ پسر لاله‌عذارش، علی اکبرداغی است که تا حشر بُوَد بر جگر او
صد آه از آن لحظه که افتاد به میدانبر پیکر صدپاره‌ی اکبر، نظر او
بنْشست و به زانو بنهادش سر و از غمگردید روان، سیل سرشک از بصر او
مجنون، دل لیلای حزین گشت، چو آمددر خیمه روان‌سوز و غم‌افزا، خبر او
نامد ز چه از خیمه برون، غم‌زده لیلا؟آمد به در خیمه، چو جسم پسر او
گویا نبُدش روح به تن تا که بیایدبیند پسر و جسم به خون، غوطه‌ور او
خاموش کن این آتش جان‌سوز، صغیراترسم که بسوزد دو جهان از شرر او