شاهی که جبرئیل بُدی خادم درش

از ویکی تراث

شاهی که جبرئیل بُدی خادم درش از
جودی خراسانی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

موضوع: امام حسین(ع)
شاهی که جبرئیل بدی خادم درشخاکم به ‌سر که خاک سیه گشت، بسترش
حلقی که بوسه‌ گاه نبی بود شد ز کینسیراب ز آب خنجر بیداد حنجرش
از پهلویی به پهلوی دیگر چو می‌نشستمی‌گشت کارگر به جگر نوک خنجرش
او سر نهاد بر سر خاک و سنان ز ظلمنوک سِنان نهاد به پهلوی دیگرش
کارش ز دست رفت چو در روی دست اوتیر جفا نشست به حلقوم اصغرش
قدّش خمیده از غم اکبر به روزگارپشتش شکست از غم مرگ برادرش
بودی سرش به نیزه و از نوک نیزه داشتچشمی به‌ سوی خواهر و چشمی به دخترش
خولی ز کین نهاد، به خاکستر تنورآن سر که رشک مهر بُدی، روی انورش