صفحههای بدون پیوندهای زبان
این صفحات پیوندی به صفحهای به زبان دیگر نمیدارند:
نمایش در پائین تا ۵۰ نتیجه در محدودهٔ #۴۰۱ تا #۴۵۰.
- تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد
- تو احساس مرا دریاب ای رود
- تو با آن خستهحالی برنگشتی
- تو را میخواست تا در همسرانش بهترین باشی
- تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
- تو صبح روشنی كه به خورشید رو كنی
- تو قرآن خواندی و او همزمان زد
- تو قلّهنشین بام خوبیهایی
- تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
- تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
- تو کیستی که گرفتی به هر دلی وطنی
- تو کیستی؟ شده غلتان به خاک و خون بدنی
- توان واژه کجا و مدیح گفتن او
- تویی آنکه سکه سلطنت زده حق به نام تو یا علی
- تویی امیر جمل وارث رشادت حیدر
- تویی که نام تو در صدر سربلندان است
- تکیه بر نی کرد و سنگی بر جبین او زدند
- تیر كمتر بزنید از پی صید بالش
- تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
- تیغ از تو طراوت جوانی میخواست
- تیغ است و آتش است و هزاران فدایی است
- جابر این خاکی که عطرش از تو زائر ساخته
- جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
- جام جم
- جام شراب و جام لب لعل مست تو
- جامی بزن از می طهور صلوات
- جان آمده رفته هیجان آمده رفته
- جان بر لب من آمد و جانان به بر من
- جان جهان
- جانا به خدای کعبه رو باید کرد
- جانان همه رفتند چرا جان نرود؟
- جبین بر زخم و رخسارت به خون بخشیده زیبایی
- جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
- جز تو ای کشتۀ بیسر که سراپا همه جانی
- جز غم کسی به خانه ما سر نمی زند
- جز پای علی تا ابدالدهر ردی نیست
- جلوه روی تو بود طور مناجات ما
- جلوه ی جام
- جلوه ی جمال
- جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان
- جنّت وصل
- جگر پر درد و دل پر خون و جان سرمست و ناپروا
- حال اطفال خود ای پیشرو قافله بین
- حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد
- حرف قرآن را بدان که ظاهریست
- حس می کنی زمین و زمان گریه میکنند
- حسرت روی
- حسن ختام
- حسين آمد به ميدان و علي اصغر در آغوشش
- حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد