صفحه‌های متصل نشده به آیتم‌ها

این صفحه، صفحه‌هایی (در فضاهای نامی که از از اتصال به آیتم پشتیبانی می‌کنند) را فهرست می‌کند که به هیچ آیتم داده‌ای متصل نیستند.

 

نمایش در پائین تا ۵۰ نتیجه در محدودهٔ #۸۰۱ تا #۸۵۰.

  1. پا گرفته در دلم آتشی پنهان شده
  2. تویی امیر جمل وارث رشادت حیدر
  3. گل می‌کند لبخند تو مهمان که می‌آید
  4. نمی‌شد خالی از عَمّارها دور و برت ای کاش
  5. سکه‌ها ایمانشان را برد بیعت‌ها شکست
  6. مانند باران بود و بر دل‌ها ترنّم داشت
  7. بارها از سفره‌اش با اینکه نان برداشتند
  8. یک عمر در حوالی غربت مقیم بود
  9. صبوری به پای تو سر می‌گذارد
  10. میان هجمۀ غم‌ها اگر پناه ندارد
  11. از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
  12. زخم‌هایی که به تشییع تنت آمده‌اند
  13. آسمان را پهن می‌کردی به هنگام نماز
  14. سیاست داشت اما مثل حیدر بود در میدان
  15. بی تو می‌ماند فقط رنج عبادت‌هایشان
  16. دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
  17. هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به رویم
  18. در سرم پیچیده باری های و هوی کربلا
  19. شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست
  20. همه از هر کجا باشند از این راه می‌آیند
  21. جابر این خاکی که عطرش از تو زائر ساخته
  22. شگفتا راه عشق است این که مرد جاده می‌خواهد
  23. می‌میرم از دلشوره‌های اربعینی
  24. تیغ است و آتش است و هزاران فدایی است
  25. می‌روی دریا دل من دست خالی برنگردی
  26. کشیدی بر سر و رویم خودت دست عنایت را
  27. اراده کن که جهانی به شوق راه بیفتد
  28. بادها هم پیاده آمده‌اند که ببوسند خاک پایت را
  29. اینک زمان زمان غزل‌خوانی من است
  30. با دست بسته است ولی دست‌بسته نیست
  31. این زن که از برابر طوفان گذشته بود
  32. زینب فرشته بود و پرخویش وا نکرد
  33. سر به دریای غم‌ها فرو می‌کنم
  34. تو صبح روشنی كه به خورشید رو كنی
  35. شبی که بر سر نی آفتاب دیدن داشت
  36. کسی محبت خود یا که برملا نکند
  37. آتشفشان زخم منم داغ دیده‌ام
  38. تا باد مرکبی‌ست برای پیام تو
  39. رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
  40. دارد به دل صلابت کوه شکیب را
  41. شبیه کوه پابرجایم و چون رود سیّالم
  42. نه فقط سرو در این باغ تناور دیده
  43. حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد
  44. زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
  45. سرخی شمشیر و سرنیزه تماشایی نبود
  46. غم داغ تو را با هیچ‌کس دیگر نخواهم گفت
  47. هنوز داشت نفس می‌کشید دیر نبود
  48. چنان اسفند می‌سوزد به صحرا ریگ‌ها فردا
  49. در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
  50. ای آن‌که نیست غیر خدا خون‌بهای تو