باز کردن منو اصلی
خانه
تصادفی
تغییرات اخیر
صفحههای ویژه
ورودی کاربران
تنظیمات
دربارهٔ ویکی تراث
تکذیبنامهها
جستجو
منوی کاربری
ورود
رده
:
شعرها با موضوع حضرت زهرا(س)
رده
بحث
زبان
پیگیری
تاریخچه
ویرایش
بیشتر
اطلاعات صفحه
پیوند پایدار
پیوندها به این صفحه
نسخهٔ تاریخ ۴ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۳۵ توسط
E Amini
(
بحث
|
مشارکتها
)
(صفحهای تازه حاوی «
رده:شعرها بر پایه موضوع
» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمیتر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
صفحهها در ردهٔ «شعرها با موضوع حضرت زهرا(س)»
۶۵ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۶۵ صفحه دارد.
آ
آن زمانی که خدا بود و سماوات نبود
آن نور همیشه منجلی فاطمه است
ا
از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد
از لاله زار توحید آتش زبانه می زد
اسرار تو در صفات و اسما مخفیست
اهل مدينه فاطمه ام را نظر زدند
او جان پیمبر است و جانش مولاست
ای آسمان رها شده در بیقراریات
ای باخبر ز درد و غم بیشمار من
ای شمع سینهسوخته انجمن علی
ب
با هم صدا کردند ماتمهای عالم را
بر سر در آسمانی این خانه
بریز آب روان اسما ولی آهسته آهسته
به همان کس که محرم زهراست
بهار از نفست برگ و بار میگیرد
بهار سفرۀ سبزیست از سیادت تو
بوی خوش میآید اینجا عود و عنبر سوخته
بی تو چه کند مولا یا فاطمه الزهرا
بیمارت ای علیجان جز نیمهجان ندارد
ت
تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
توان واژه کجا و مدیح گفتن او
ج
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
جز غم کسی به خانه ما سر نمی زند
ح
حیف از فاطمه آن نخل جوان
خ
خدا نوشت به اسم شما سپیدهدمان را
خلقت کون و مکان از کرم فاطمه است
د
دارالزیاره نبی (سازگار)
دخترفکر بکر من غنچه لب چو واکند
دلت زخمی دلت آتشفشان بود
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلی سوز صدایت را نفهمید
دنیا چه کرد با غزل عاشقانهات
دود بود و دود بود و دود بود
ز
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
زبان با نام زهرا خو گرفتهست
س
سر میگذارد آسمان بر آستانت
سرمایه محبت زهراست دین من
سینه ای کز معرفت گنجینه اسرار بود
ش
شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید
شعرم به مدح حضرت زهرا رسیده است
ص
صحبت از دستی که رزق خلق را میداد شد
ط
طواف (شرافت)
ع
عصمت بخشیده نام او دختر را
عطر بهار از جانب دالان میآید
ك
كس نداند مقام زهرا را
م
مدينه با تو به ماهي دگر نياز نداشت
مرا به خانه زهرای مهربان ببرید
مردک پست که عمری نمک حیدر خورد
من بیمار مداوا نکند خوشنودم
من و این داغ در تکرار مانده
ن
نگاهی گرم سوی کودکانش
ه
هستی همه سر در قدم فاطمه است
همین که بهتری الحمدلله
و
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
چ
چون شمع قطره قطره وجود تو آب شد
چون فاطمه مظهر خدای یکتاست
چون فاطمه هیچ واژهای ناب نبود
ک
کرده خدا بهشت را خلق برای فاطمه
گ
گر نگاهی به ما کند زهرا
گفتم چگونه از همه برتربخوانمت
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
ی
یاری ز که جویم دل من یار ندارد
یک دختر آفرید و عجب محشر آفرید
رده
:
شعرها بر پایه موضوع