صفحه‌های متصل نشده به آیتم‌ها

این صفحه، صفحه‌هایی (در فضاهای نامی که از از اتصال به آیتم پشتیبانی می‌کنند) را فهرست می‌کند که به هیچ آیتم داده‌ای متصل نیستند.

 

نمایش در پائین تا ۵۰ نتیجه در محدودهٔ #۹۵۱ تا #۱٬۰۰۰.

  1. شهید عشق که تنگ است، پوست بر بدنش
  2. زنده در هر دو جهان نیست به جز کشته ی دوست
  3. الحق نماز آن به در بی‌نیاز کرد
  4. خاک را منزلتی در همه ایجاد نبود
  5. ای غریبی که لب‌تشنه بریدند سرت
  6. ای ز داغ تو روان خون دل از دیدۀ حور
  7. تو کیستی که گرفتی به هر دلی وطنی
  8. عالم پر از ندای حسین و نوای اوست
  9. چون تیر عشق جا به کمان بلا کند
  10. خرم دلی که منبع انهار کوثر است
  11. این چه شوری بود ای سر که تو بر سر داری
  12. ماند چون نعش حسین تشنه‌لب در آفتاب
  13. ذوالجناح آن رفرف معراج عشق
  14. بهار من (صرافان)
  15. پر کن دوباره کیل مرا، ایّها العزیز
  16. در روزگاران غریبی، آشنا بودى
  17. از اسب فرود آی و ببین دختر خود را
  18. شفق نشسته در آغوشت ای سحر برخیز
  19. نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم
  20. مسلم شهید شد و تو خواندی حمیده را
  21. مپرس حال دل داغدار و چشم ترم را
  22. چه آتشی‌ست که در حرف حرف آب نشسته
  23. نیزه‌دارت به من یتیمی را
  24. اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده
  25. روح بزرگش دمیده‌ست جان در تن کوچک من
  26. دشمن خرابه را به تو آسان گرفته بود
  27. دوباره بوی خوش مشک ناب می‌آید
  28. چشم تو را چقدر به این در گذاشتند
  29. ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
  30. با سر رسیده‌ای بگو از پیکری كه نیست
  31. سرت کو سرت کو که سامان بگیرم
  32. امشب که با تو انس به ویران گرفته‌ام
  33. آمدی در جمع ما ویرانه بوی گل گرفت
  34. چه‌قدر بی‌تو شكستم چه‌قدر واهمه كردم
  35. پدر آخر چرا دنیا به ما آسان نمی‌گیرد
  36. بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی
  37. انتقامش را گرفت این‌گونه با اعجاز آه
  38. به سنگ نام تو را گفتم و به گریه درآمد
  39. ذر عالمی باغلانمیش پیمانه سلام اولسون
  40. ملکوت اهلی دی مهمان بشرستانه گلوب
  41. گتوردی کوه منایه خلیل، قربانی
  42. پیغمبر درد بود و هم‌درد نداشت
  43. تنها نه کسی تو را هماورد نبود
  44. در شهر نمانده اهل دردی جز تو
  45. آهنگ سفر کرد به فرمان حسین
  46. گرفتار زن و فرزند و مال‌اند
  47. سلام ایزد منان سلام جبرائیل
  48. کارش میان معرکه بالا گرفته بود
  49. با اینکه روزی داشتی کاشانه در این شهر
  50. شانه‌های زخمی‌اش را هیچ‌كس باور نداشت