صفحه‌های متصل نشده به آیتم‌ها

این صفحه، صفحه‌هایی (در فضاهای نامی که از از اتصال به آیتم پشتیبانی می‌کنند) را فهرست می‌کند که به هیچ آیتم داده‌ای متصل نیستند.

 

نمایش در پائین تا ۵۰ نتیجه در محدودهٔ #۹۰۱ تا #۹۵۰.

  1. ای نازنین برادر با جان برابرم
  2. ستم ندیده کسی در جهان، مقابل زینب
  3. یاد هر گه کنم از زینب و سوز جگرش
  4. حال اطفال خود ای پیش‌رو قافله بین
  5. روزی که جای آل پیمبر به شام شد
  6. ای فخر کائنات گذر کن دمی به شام
  7. باز اسم کوفه آمد در میان و نام شام
  8. رفتم من و، هوای تو از سر نمی‌رود
  9. چرا به خاک فتاده ، تن مطهر تو؟
  10. پس از تو جان برادر، چه رنجها که کشیدم
  11. سلام ای بادها سرگشتهٔ زلف پریشانت
  12. آن عاشق بزرگ چو پا در رکاب کرد
  13. ای در منای عشق خدا جان‌فدا حسین
  14. بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت
  15. خورشید گرم دلبری از روی نیزه‌ها
  16. نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود
  17. این‌ چه‌ خروشی‌ست‌؟ این‌ چه‌ معمّاست‌؟
  18. گفتیم وقت شادی و وقت عزا حسین
  19. آن‌چه در سوگ تو اى پاک‌تر از پاک گذشت
  20. خراب جرعه‌ای از تشنگی سبوی من است
  21. پیچیده در این دشت عجب بوی عجیبی
  22. لبان ما همه خشک‌اند و چشم‌ها چه ترند
  23. کیست این آوای کوهستانی داوود با او
  24. بر نیزۀ شقاوت این فتنه‌زادها
  25. امیر قافله دشت کربلاست حسین
  26. والشّمس چیست؟ جلوهٔ روی تو یا حسین
  27. نی ناله کرد و باز ترنّم شروع شد
  28. ای همه خلق جهان شاهد یکتایی تو
  29. گواه سیره عشق است داغداری ما
  30. هزار حنجره فریاد در گلویش بود
  31. شب است و دشت هیاهوی مبهمی دارد
  32. داغ تو در سراچه قلبم چه می‌کند
  33. امشب شب وصالست روز فراق فرداست
  34. موکب شاه فلک فر در زمین نینوا
  35. کربلا شد خزان گلستانش
  36. روز عاشورا همه اهل حلب
  37. اولین ‌زائر حسین را جابر است
  38. رأس حسین تا که به نی در ظهور شد
  39. لباس کهنه بپوشید زیر پیرهنش
  40. ذوالجناحا پدرم رفت و نیامد خبرش
  41. گذار ساعتی ای خصم بدمنش به منش
  42. ای خفته خوش به بستر خون دیده باز کن
  43. جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان
  44. باز این فغان و غلغله اندر زمان چیست؟
  45. اسباب نجات کائنات است حسین
  46. یا للعجب که تشنۀ آب فرات بود
  47. بستند چو بر پشت شتر، محمل زینب
  48. تا مصحف جمال تو گردیده منظرم
  49. زهی به خاک درت مانده چشم تر، تشنه
  50. بهشت نکهتی از تربت معطر اوست