رده:شعرهای بدون ورودی مصحح
صفحهها در ردهٔ «شعرهای بدون ورودی مصحح»
۳۰۰ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۹۷۹ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)ب
ت
- تا ابد جلوه گه حق و حقیقت سر تست
- تا باد مرکبیست برای پیام تو
- تا تاج ولایت علی بر سرمه
- تا تو بودی نفس آینه دلگیر نبود
- تا تو شدی کشته ما، بیسر و سامان شدیم
- تا جهان بحر و سخن گوهر و انسان صدفست
- تا صبح علی بود و مناجات شبش
- تا صورت پيوند جهان بود علی بود
- تا لوح فلق نقش به نام تو گرفت
- تا مصحف جمال تو گردیده منظرم
- تا نجف شد آفتاب دین و دوست را مقام
- تا نگوید یا علی، گردون نخیزد از زمین
- تا چند از این داغ لبالب باشیم
- تا چند زنی ظالم چوب این لب عطشان را
- تا گردش زمانه و لیل و نهار هست
- تا گلو گریه کند بغض فراهم شده است
- تاج اسرار علی قطب مدار عشق است
- ترسم دمی که پرسش این ماجرا شود
- تشنه وصل
- تمام عمر باید شد غزل خوان ابوطالب
- تمـام ملـک خـداونـد غـرق مـاتـم توست
- تنها اگر ماندم ندارم غم علی دارم
- تنها نه کسی تو را هماورد نبود
- تنی که داد به آغوش جا رسول امینش
- تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد
- تو احساس مرا دریاب ای رود
- تو با آن خستهحالی برنگشتی
- تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
- تو صبح روشنی كه به خورشید رو كنی
- تو قرآن خواندی و او همزمان زد
- تو قلّهنشین بام خوبیهایی
- تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
- تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
- تو کیستی؟ شده غلتان به خاک و خون بدنی
- توان واژه کجا و مدیح گفتن او
- تویی آنکه سکه سلطنت زده حق به نام تو یا علی
- تویی امیر جمل وارث رشادت حیدر
- تویی که نام تو در صدر سربلندان است
- تکیه بر نی کرد و سنگی بر جبین او زدند
- تیر كمتر بزنید از پی صید بالش
- تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
- تیغ از تو طراوت جوانی میخواست
- تیغ است و آتش است و هزاران فدایی است
ج
- جابر این خاکی که عطرش از تو زائر ساخته
- جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
- جام شراب و جام لب لعل مست تو
- جامی بزن از می طهور صلوات
- جان بر لب من آمد و جانان به بر من
- جانا به خدای کعبه رو باید کرد
- جانان همه رفتند چرا جان نرود؟
- جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
- جز تو ای کشتۀ بیسر که سراپا همه جانی
- جز غم کسی به خانه ما سر نمی زند
- جز پای علی تا ابدالدهر ردی نیست
- جلوه روی تو بود طور مناجات ما
- جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان
- جنّت وصل
- جگر پر درد و دل پر خون و جان سرمست و ناپروا
ح
خ
- خال لب (امام خمینی)
- خاک خون آغشته لب تشنگان کربلاست
- خاک را منزلتی در همه ایجاد نبود
- خبر مقدم علی اصغر ز سفر می آید
- خدا به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
- خدا در شور بزمش از عسل پر کرد جامت را
- خدا میخواست تا تقدیر عالم این چنین باشد
- خدا نوشت به اسم شما سپیدهدمان را
- خدا گر بار ایمان تو را سنجد سر مویی
- خراب جرعهای از تشنگی سبوی من است
- خرم دلی که منبع انهار کوثر است
- خط به خط احبار در تورات سرگردان تو
- خلقت کون و مکان از کرم فاطمه است
- خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم
- خم غدير و ساقی و صهبای احمد است
- خنجر شمر به خون شه خوبان تشنه
- خواجه حق پیشوای راستین (عطار)
- خوب است روضه روضۀ ارباب بهتر است
- خورشید به خون نشستهام آه رسید
- خورشید به قدر غم تو سوزان نیست
- خورشید بود و جانب مغرب روانه شد
- خورشید دست بر سر و دستار میزند
- خورشید هر شب میدمد از مشرق پیشانیات
- خورشید گرم دلبری از روی نیزهها
- خوش آن دلی که گذر سوی کربلا بکند
- خوش آن که تو بازآیی و من پای تو بوسم
- خوشا شاه و خوشا روز وصالش
- خوشوقت کسی که جز وفا کارش نیست
- خون خوردم در غم آن طفل که جای لبنش
- خّرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هست
د
- دارالزیاره نبی (سازگار)
- دارد به دل صلابت کوه شکیب را
- دارد دل ما راه نجاتی دیگر
- دارم شرر به سینه چو نی از نوای تو
- داغ تو در سراچه قلبم چه میکند
- داغی که حسین از غم اکبر به جگر داشت
- دانشطلبی که نور ایمان دارد
- دخترفکر بکر من غنچه لب چو واکند
- دختری را خانه در ویرانه بود
- در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
- در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
- در باغ جهان نسیم سرمد آمد
- در باغ دعا اگر بهار است از اوست
- در بند اسارت تو میآید آب
- در بين ملائک از تو نام آوردهست
- در تاب رفت و تشت به بر خواند و ناله کرد
- در جهان نشنیده ام تا بود این چرخ کبود
- در جوانی بی حسین احساس پیری می كنم
- در حجم قنوتها دعا تعطیل است
- در حرم پیچید عطر سیب زائر فیض برد
- در حیرتم به محشر از این ماجرای او
- در دریای سرمدست علی
- در دشت بلا که خاک از خون تر بود
- در دفتر عشق کز سخن سرشار است
- در دل تاریک زندان مثل شمع روشنم
- در دل خاكم و امّيد نجاتي دارم
- در دل خیمه گل یاسمنی داشت حسین
- در دل شب خبر از عالم جانم کردند
- در ره عشق عجب شهرت و نامی دارم
- در روزگاران غریبی، آشنا بودى
- در سایۀ این حجاب نوری ازلیست
- در سرخی غروب نشسته سپیدهات
- در سرم پیچیده باری های و هوی کربلا
- در سینه به جز دل غمین نیست مرا
- در شهر نمانده اهل دردی جز تو
- در عشق دوست از سر جان نیز بگذریم
- در مهر پیامبر حیات است حیات
- در میان آید به هر جا گفتوگوی کربلا
- در نام رقیه فاطمه پنهان است
- در هر مصیبت و محنی فَابکِ لِلحُسَین
- در هيچ پرده نيست نباشد نوای تو
- در وحدت حق مظهر ذات است حسین
- در وسعت شب سپیدهای آه کشید
- در کام تو چون زهر شود آب حیات
- در کنار علقمه سروی زپا افتاده است
- در کوفه از وفا و محبت نشسته نیست
- دریای عطش لبان پر گوهر تو
- دست از جهان بشویم عزّ و شرف نجویم
- دست اندر لام لا خواهم زدن
- دستی که به حنجر تو خنجر بگذاشت
- دشمن خرابه را به تو آسان گرفته بود
- دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
- دعاگوی غریبان جهانم
- دل آزاده با خدا باشد
- دل سراپردۀ محبت اوست
- دل شکسته ی من انس با علی دارد
- دل نیست اینکه دارم گنجینه غم توست
- دل و جانم فدای حضرت دوست
- دل واله نهضت حسین است
- دلت زخمی دلت آتشفشان بود
- دلتنگی همیشه بابا علی علی
- دلش میخواست تا قرآن بخواند
- دلم جواب بلی میدهد صلای تو را
- دلم پرواز میخواهد رها در باد خواهم شد
- دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
- دلی سوز صدایت را نفهمید
- دلی كه خانه مولا شود حرم گردد
- دلیم یانسین دئسم زینب اسیر اهل شام اولدی
- دم آخر
- دنیا چه کرد با غزل عاشقانهات
- دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
- دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد
- دود بود و دود بود و دود بود
- دور از تو هر شب تا سحر گریان چو شمع محفلم
- دور ای اولان حسنیمدن نشان اوغول قاسم
- دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
- دوشموشم چوخداندی بیر درده دوا مشتاقی ام
- دویدهایم که همراه کاروان باشیم
- دگر بارم افتاد شوری بسر
- دگر شد وقت آن ماتم که جای قدسیان گرید
- دیدند که کوه آرزوشان کاه است
- دیدۀ کلثوم به یثرب فتاد
- دیر آمدم دیر آمدم در داشت میسوخت
- دین را حرمیست در خراسان
ذ
ر
- رأس حسین تا که به نی در ظهور شد
- راس تو را به روی نی، هرچه نظاره می کنم
- راضی به جدايی از برادر نشده
- رسم است هر که داغ جوان دید دوستان
- رسید صاعقه و شیشۀ گلاب شکست
- رفتم من و، هوای تو از سر نمیرود
- رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
- رمز قرآن از حسین آموختیم
- رمضان آمد و دارم خبری بهتر از این
- رندان تشنه لب
- روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
- روح بزرگش دمیدهست جان در تن کوچک من
- روز عاشورا همه اهل حلب
- روز قیامتست صباح عشور تو
- روزی چنان به یاد زمین و زمان نداشت
- روزی که اهلبیت رسالت به شام شد
- روزی که جای آل پیمبر به شام شد
- روزی که حسین عشق را معنا کرد
- روزی که شد به نیزه سر آن فلک جناب
- روزی که عطش به جان گلها افتاد
- روزیست اینکه حادثه کوس بلازدهست
- روضه رضوان
- روی دستان پدر بیتابی ما را ببین
- روی نیازم کجاست (انصاریان)
- رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتاد
ز
- ز آن روز که بر خاک فتاد، آن قد و قامت
- ز بعد معرفت کردگار لم یزلى
- ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
- ز رویت نه تنها جهان آفریدند
- ز هجرت دیدگان را تر نمی کردم چه می کردم
- ز هر طرف مه رخسارهات به جلوهگری است
- زایران درگهت را بر در خلد برین
- زبان با نام زهرا خو گرفتهست
- زخمهایی که به تشییع تنت آمدهاند
- زره پوشیده از قنداقه بیشمشیر میآید
- زندانیان عشق (غروی اصفهانی)
- زنده در هر دو جهان نیست به جز کشته ی دوست
- زنده ی جاوید کیست کشته ی شمشیر دوست
- زهرای حزین ز گرد راه آمده بود
- زهی به خاک درت مانده چشم تر، تشنه
- زهی به منزلت از عرش برده فرش تو رونق
- زهی مقصود اصلی از وجود آدم و حوا
- زهیر باش دلم تا به کربلا برسی
- زیب آغوش نبی نوک سنان جای تو نیست
- زیباتر از همیشه در این کربلا شدی
- زیباییت ای ماه به هر شهر، شهیر است
- زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت
- زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
- زینب به زمین دید چو صد پاره تنی چند
- زینب رسید بر سر جسم شهید عشق
- زینب فرشته بود و پرخویش وا نکرد
- زینب نگار حجلگی حرمت حجاب
- زینب که على با جلوات دگرىست
- زینت دوش نبی خاک سیه جای تو نیست
- زینت صفحه تاریخ که نامش حسن است
س
- سالها کنج قفس تنها و بی غمخوار بودم
- سایهٔ دستی اگر ضامن احوال ماست
- ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
- ستم ندیده کسی در جهان، مقابل زینب
- سحر از کوه خاور تیغ اِسکندر چو شد پیدا
- سر به دریای غمها فرو میکنم
- سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنم
- سر میگذارد آسمان بر آستانت
- سر نهادیم به سودای کسی کاین سر از اوست
- سرت کو سرت کو که سامان بگیرم
- سرخی شمشیر و سرنیزه تماشایی نبود
- الگو:سرصفحه
- الگو:سرصفحه/توضیحات
- سرم خاک کف پای حسین است
- سرمایه محبت زهراست دین من
- سرگشته بانوان وسط آتش خیام
- سفیر عطشان
- سقا به آب، لب ز ادب آشنا نکرد
- سلام ای بادها سرگشتهٔ زلف پریشانت
- سلام ایزد منان سلام جبرائیل
- سلام علی آل طاها و یاسین
- سلطان ابوالحسن علی موسی آن که هست
- سوار گمشده را از میان راه گرفتی
- سوز جگر از دل به زبان آمده بود
- سکهها ایمانشان را برد بیعتها شکست
- سیاست داشت اما مثل حیدر بود در میدان
- سینه ای کز معرفت گنجینه اسرار بود
ش
- شادی هر دو جهان بیتو مرا جز غم نیست
- شانههای زخمیاش را هیچكس باور نداشت
- شاه دین چون جانب میدان شتافت
- شاه ما شاه است و نامش مرتضاست
- شاهنشه دین حسین آن وجه الله
- شاهی که بود ساقی کوثر پدر او
- شاهی که جان سپرد و به سر افسرش نبود
- شاهی که جبرئیل بُدی خادم درش
- شاید که برای تعزیت میآید
- شب است و دشت هیاهوی مبهمی دارد
- شبه پیغمبر علی از صدر زین افتاده است
- شبی که بر سر نی آفتاب دیدن داشت
- شبی که نور زلال تو در جهان گم شد
- شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید
- شبیه کوه پابرجایم و چون رود سیّالم
- شده شرمنده شمس از روی حضرت کاظم
- شده عالم منور از جلوات محمدی
- شدهست آینۀ حیّ لایموت صفاتش
- شعرم به مدح حضرت زهرا رسیده است
- شعله زد در خرمن جان آه آتش زای من
- شفق نشسته در آغوشت ای سحر برخیز
- شمیم جان فزای کوی بابم
- شنیدم از لب باد صبا حسین حسین
- شنیده بود شهادت طنین گامت را
- شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
- شهر آینهدار میشود با یک گل