این صفحه هماکنون متنی ندارد. شما میتوانید در دیگر صفحات این عنوان را جستجو کنید، یا سیاهههای مرتبط را بگردید ولی شما اجازه ایجاد این صفحه را ندارید.
رده:آثار بیتاریخ
صفحهها در ردهٔ «آثار بیتاریخ»
۲۰۵ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۲۰۵ صفحه دارد.
آ
ا
- ابر مستی تيره گون شد باز بی حد گريه کرد
- اخگر غم
- از مهر علی بر دل هر کس اثری نیست
- اسرار تو در صفات و اسما مخفیست
- اسرار جان
- اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت
- افسوس که ایام شریف رمضان رفت
- افسوس که عمری پی اغیار دویدیم
- السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما
- الهی سینه ای ده آتش افروز
- امشب سری به گوشه ی ویرانه می زنی
- امشب شب آدینه و فردا رمضان است
- امشب که با تو انس به ویران گرفته ام
- اگر درد داری دوا می کنم
- اگر عبد گنه کارم تو را دارم چه غم دارم
- اگر چه زخمی ام امّا کبوترم بابا
- ای ابن سعد از تو مرا این گمان نبود
- ای اذان اشهد انّ علی مولای من
- ای بال و پر شکسته مرا بال و پر مبند
- ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
- ای بلندای آسمان جاهت
- ای به چشمت آسمان مهر تا جان داشتی
- ای جذبه ذیالحجه و شور رمضانم
- ای خسته از جماعت غرق ریا حسین
- ای دوای درون خستهدلان
- ای ماه خون گرفته که امشب برآمدی
- ای نگاه تو کلید بخت خوشاقبالها
- ای پنجمین امام که معصوم هفتمی
- ای کاش اشک دیده من بسترم نبود
- ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین
- این بار چندم است کفن باز میکنم
ب
- باب خود امشب در این ویرانه مهمان می کنم
- بابا اگر آیی برم سوز نهانت می دهم
- بابا بیا دور و برم را نگاه کن
- بابا سلام گوشه ی ویران خوش آمدی
- بالاتر از بالایی و بالانشینی
- بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم
- بر عفو بیحسابت این نکتهام گواه است
- برای خواندن اول یاد میگیرند الفبا را
- به حق خدای شب قدرها
- به رخ ماهی به قد سروی به دل نوری به تن جانی
- به شاه تشنه دیار بلا چو منزل شد
- به يوم الترويه محمل ببستند
- به پيش چشم پدر ناگهان پسر افتاد
- به چشمانت که تا رفتی ز چشمم بی خور و خوابم
- به کدام واژه بخوانمت به کدام واژه نارسا
- بهار
- بهار پنجره رویت خداوند است
- بگذار شبی محرم اسرار تو باشم
- بی تو ای جان جهان جان و جهان را چه کنم
- بی پناهانیم یارب اشتباه ما ببخش
- بیا سنگینی بار گناهم را نبین امشب
- بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی
- بیت الاحزان مرا امشب صفا دادی پدر
- بیش از ستاره زخم و فلک در نظاره بود
ت
ج
خ
د
- داستان هایی که از شام خراب آورده ام
- در گریه غرق بود ولیکن صدا نداشت
- دريا و سراب
- دريای جمال
- دريای عشق
- دريای فنا
- درگاه جمال
- دست و پا کمتر بزن دشمن تماشا مى کند
- دعوی اخلاص
- دل به سودای تو بستيم خدا می داند
- دل را به نور عشق صفا میدهد نماز
- دلتنگی هميشه ی بابا علی علی
- دلجويی پير
- دلش را بردهای هر وقت صحبت کردهای بانو
- دلم آشفته آن مايه نازست هنوز
- دلمرده ایم و یاد تو جان می دهد به ما
- دلمردهایم و یاد تو جان میدهد به ما
- دور شد باز هم آن همدم و دمساز از ما
- ديدار يار
- ديدن روی تو و دادن جان مطلب ماست
- دیگر دلم به سیر چمن وا نمیشود
ر
س
ص
ط
ع
ق
م
- ما دل به تو دادیم و ز اغیار گذشتیم
- محفل دلسوختگان
- مذهب رندان
- مرا که دانه اشک است دانه لازم نیست
- مرد در ویرانه و ویرانه را آباد کرد
- مستی عاشق
- مشب که با تو انس به ویران گرفتهام
- معجز عشق
- من آن شمعم که آتش بسکه آبم کرده خاموشم
- من جوادم که خدا خوانده جواد
- من و شرمندگی از جرم و خطا خدای من
- من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
- ميلاد گل
- ميگُساران
- مژده باد ای دل که اینک میرسد ماه صیام
- مژده ی ديدار
- مژده ی وصل