صفحهها در ردهٔ «شعرهای بدون نام»
۲۹۹ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۸۰۷ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)آ
- آب از دست تو آبرو پیدا کرد
- آتش عشقم بسوخت خرقه طامات را
- آزار دادهاند ز بس در جوانیام
- آسمان را پهن میکردی به هنگام نماز
- آفرینش ز غبار قدم توست حسین
- آمد عروس حجله خورشید در شهود
- آمدم ای شاه پناهم بده
- آن تشنهلبی که منصب سقّا داشت
- آن تیرهشب که جمع پریشان، روان شدند
- آن جمله چو بر زبان مولا جوشید
- آن را که دلی باشد و اشکش به بصر نیست
- آن روز که شهر از تو پر غوغا بود
- آن زمانی که خدا بود و سماوات نبود
- آن عاشق بزرگ چو پا در رکاب کرد
- آن لاله که عشق و خون بهارش بودند
- آن نور همیشه منجلی فاطمه است
- آن کشته که بردند به یغما کفنش را
- آن کشته که دین زنده به نام باشد
- آن کشتهای که نیست جزایی برای او
- آن کو در این مزار شریف آرمیده است
- آن گوشوار عرش که گردون جوهری
- آن یار که غائب است روی ماهش
- آنان که آفریده شد از نور پاکشان
- آنان که در طریق وفایش قدم زدند
- آنان که دیده حاصل دنیا و دین حسین
- آنچه از من خواستی با کاروان آورده ام
- آنسو نگران نگاه پیغمبر بود
- آنچه در سوگ تو اى پاکتر از پاک گذشت
- آه از آن روز که در دشت بلا غوغا بود
- آهن شدهایم و دلمان سنگ شده
- آهنگ سفر کرد به فرمان حسین
- آواز حزین باد پیغمبر کیست؟
- آیینه بود و عاقبت او به خیر شد
ا
- ابوطالب شدی و دست حق در آستين داری
- احساس از هفت آسمان میبارد احساس
- ادب آموخته مکتب طاهایی تو
- اذانی تازه کرده در سرم حس ترنم را
- اراده کن که جهانی به شوق راه بیفتد
- از آتش فراقت شرحی شنیده بودم
- از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم
- از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد
- از ابتدای خلقت تا انتها حسین است
- از بام و در کعبه به گردون رسد آواز
- از بس که خورد بر بدنش نیزه وخدنگ
- از بستر بیماری خود پا شدنی نیست
- از بلبلان هماره پیام تو را شنید
- از بهترین سلاله آدم تویی بهین
- از تنور خولی امشب میرود تا چرخ نور
- از حرم تا قتلگه زینب صدا مى زد حسین
- از خویش برآورد تمنای تو ما را
- از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
- از روى حسین تا نقاب افکندند
- از زین فتاد و سر به سر خاک برنهاد
- از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
- از علی آموز اخلاص عمل
- از غم دوست در این میکده فریاد کشم
- از غم هجر تو روزگار ندارم
- از غیب ترنّم حضوری آمد
- از فرط غم برای من تنگ حوصله
- از لاله زار توحید آتش زبانه می زد
- از همه سوی جهان جلوه او میبینم
- از چشمۀ نور ساغری پر می کن
- از گلستان لاله های پرپرم آید به یاد
- اشکم ولی به پای عزیزان چکیدهام
- افتاد شامگه به کنار افق نگون
- افتاده ز نو شور دگر در سر هستی
- الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
- السلام ای زینت دوش حبیب
- امام هفتم ما پاره پاره شد جگرش
- امروز چون توان به مدارا گریستن
- امروز که روز دار و گیر است
- امشب شب وصالست روز فراق فرداست
- امشب که به نام عشق آغاز شدهست
- امشب که نرگسها اسیر دست پاییزند
- امشـب بـه مـلایک خبری تازه رسیده
- امیر قافله دشت کربلاست حسین
- اندر جهان عیان شده غوغای رستخیز
- اندر شب آتش افروز علیست
- اهل مدينه فاطمه ام را نظر زدند
- او غربت آفتاب را حس میکرد
- او میدوید و من میدویدم
- اولین زائر حسین را جابر است
- او جان پیمبر است و جانش مولاست
- اى جوهر عقل عشق را مفهومی
- اى غریبى كه ز جدّ و پدر خویش جدایى
- اى وجه ذوالجلال چه والا نشستهاى
- اي روضه ای که دهر ز بويت معطر است
- اگر بر آستان خوانی مرا خاک درت گردم
- اگر عاصی اگر مجرم اگر بیدین اگر مستم
- اگرچه باغ پر از لالۀ تو پرپر شد
- اگرچه داد به راه خدای خود سر را
- اگرچه زود میآید اگرچه دیر میآید
- ای آسمان رها شده در بیقراریات
- ای آفتاب مشرق اقبال اهلبیت
- ای آفرینش از تو گرفتهست تار و پود
- ای آنکه نیست غیر خدا خونبهای تو
- ای از جمال روی تو تابنده آفتاب
- ای از همه بریده بریده بریده تر
- ای اشک پیش از این هنری داشتی چه شد
- ای امیر ملک شأن و شوکت و عزم و شهامت
- ای اهلبیت چون سوی یثرب گذر کنید
- ای باخبر ز درد و غم بیشمار من
- ای بال و پر و پهنه و پرواز حسین
- ای بحر ببین خشکی آن لبها را
- ای بهترین بهانه برای گریستن
- ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
- ای جان باب از چه نگیری به بر مرا
- ای خاک بر سری که ندارد هوای تو
- ای خفته شب تیره هنگام دعا آمد
- ای خوش آن روزی که گویند این خبر
- ای خوش آن صبحدمی که آیت بشری رسدم
- ای خوش مسیر برکه قرار مسافران
- ای در دل تو زلال ایمان جاری
- ای در غم تو ارض و سما خون گریسته
- ای در غمت همین نه دو عالم گریسته
- ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
- ای دل به یمن سلطنت فقر شاه باش
- ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش
- ای دل فکار باش که ایّام ماتم است
- ای دلشدگان شاهد مقصود آمد
- ای ذرۀ کوچک مدار هستی
- ای ز حریم تو حرم گوشه ای
- ای ز داغ تو روان خون دل از دیدۀ حور
- ای سر دور از بدن روزی تو سامان داشتی
- ای سرو که با تو باغها بالیدند
- ای سمت خود کشانده خواص و عوام را
- ای شمع سینهسوخته انجمن علی
- ای شهیدی که جدا سر ز قفا شد ز تنت
- ای صبح کز جگر دم سردی کشیدهای
- ای غریبی که لبتشنه بریدند سرت
- ای فخر کائنات گذر کن دمی به شام
- ای قاری مقیم سیه چال ای غریب
- ای قوم به حج آمده در خویش نپایید
- ای قوم در این عزا بگریید
- ای مرهم زخم دل و غمخوار پدر
- ای مرهم سینۀ خستۀ ما
- ای مسلمانان بجز حیدر ز بعد مصطفی
- ای موج امید راهی ساحل تو
- ای موج صفا روانۀ ساحل تو
- ای نازنین برادر با جان برابرم
- ای نام دلگشای تو عنوان کارها
- ای نسیم صبح خوشبو میرسی
- ای همه خلق جهان شاهد یکتایی تو
- ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
- ای چشمهایت جاری از آیات فروردین
- ای کاش غیر غصه تو غم نداشتیم
- ای کاش فراغتی فراهم میشد
- ای کاش که در بند نگاهش باشیم
- ای کربلا ای کعبه ی عشق و امیدم
- ای کعبه به داغ ماتمت نیلیپوش
- ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند
- ای که در پیکر خونین شریعت جانی
- ای که میدانی غمت با سینه خواهر چه کرد
- ای کوفیان چه شد سخن بیعت حسین
- ای گردش چشمان تو سرچشمهٔ هستی
- ای یاد تو در عالم آتش زده بر جان ها
- ای یار ناگزیر که دل در هوای توست
- ای یافته تاج نسب از صاحب معراج
- ای یک جهان برادر وی نور هر دو دیده
- ایمان به رسول هاشمی مذهب ماست
- این آسمان صدق و درو اختر صفاست
- این اشک رهایت از دل خاک کند
- این اشکها به پای شما آتشم زدند
- این جشنها برای من آقا نمیشود
- این جوان کیست كه گل صورت از او دزدیدهست
- این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
- این دست ما و دامنت ای دست کردگار
- این زن که از برابر طوفان گذشته بود
- این كیست از خورشید مولا ماهروتر
- این نقد دل نثار شهیدان کربلا
- این چه شوری بود ای سر که تو بر سر داری
- اینک زمان زمان غزلخوانی من است
- این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
- اینگونه که با عشق رفاقت دارد
- ایّام درهم است از این ماجرا هنوز
ب
- با اشک تو رودها درآمیختهاند
- با اینکه روزی داشتی کاشانه در این شهر
- با دست بسته است ولی دستبسته نیست
- با دیدن تو به اشتباه افتادند
- با ذکر حسین بن علی غوغا شد
- با زخمهای تازه گل انداخت پیکرش
- با زمزمۀ سرود یارب رفتند
- با ظلم بجنگ حرف مظلوم این است
- با غیر علی کیم سرو برگ بود
- با لبان تشنه آن ساعت که افتادی به خاک
- با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
- با هم صدا کردند ماتمهای عالم را
- با کعبه وداع آخرین بود و حسین
- با یک تبسم به قناریها زبان دادی
- باد در مردم هوا و آرزوست
- بادها هم پیاده آمدهاند که ببوسند خاک پایت را
- باران شده بر کویر جاری شده است
- باران میآمد با دعای دستهایت
- بارد! چه؟ خون! که؟ دیده! چسان؟ روز و شب! چرا؟
- بارها از سفرهاش با اینکه نان برداشتند
- باز اسم کوفه آمد در میان و نام شام
- باز این عزای کیست که خلق دو عالمش
- باز خونابهی دل میرود از چشم ترم
- باز دل زیر غم عشق چنانست که بود
- باغ اعتبار یافت ز سیر کمالیات
- باید به همان سال دهم برگردیم
- باید دل خود به عشق پیوند زدن
- باید صلواتها جلی ختم شود
- باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد
- بتگر بتی تراشد ورا همی پرستد
- بر حسین بن علی یا با حسین بن علی
- بر دامن او گرد مدارا ننشست
- بر زخمهای پیکرت ار اشک مرهم است
- بر سر در آسمانی این خانه
- بر سر سودای دوست گر برود سر زدست
- بر سر کوی تو جسمی ناتوان آوردهام
- بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
- بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
- بر نبض این گهواره نظم کهکشان بستهست
- بر نیزه تکیه داده تنها تر از همیشه
- بر نیزۀ شقاوت این فتنهزادها
- بر گلشن دین رسید چون موسم دى
- برخیز! (حامد اهور)
- بریز آب روان اسما ولی آهسته آهسته
- بستند چو بر پشت شتر، محمل زینب
- بشکستهدلی شکسته میخواند نماز
- بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت
- بنازم آنکه دائم گفتگوی کربلا دارد
- بنام هر که رسد نسبتی ز نام حسین
- به این شوری که در سر دارم از سودای پنهانش
- به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
- به جز حسین مرا ملجا و پناهی نیست
- به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست
- به حلق تشنه آن رشک غنچۀ سیراب
- به داغدشت بلا دید تا بدنها را
- به دشت کرببلا خیمه زد چو شاه حجاز
- به زیر سمّ ستوران چو گشت نرم تنش
- به سوی شام و کوفه ام دل شکسته می برند
- به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
- به همان کس که محرم زهراست
- به کعبه رفتم و زآنجا هوای کوی تو کردم
- بهار از نفست برگ و بار میگیرد
- بهار سفرۀ سبزیست از سیادت تو
- بهار من (صرافان)
- بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
- بود آیا که در صلح و صفا بگشایند
- بود کی زندان یوسف تیره چون زندان من
- بوده ست پذیرای غمت آغوشم
- بوستان لاله رویان حجیز
- بوی بهشت میوزد از کربلای تو
- بوی خوش میآید اینجا عود و عنبر سوخته
- بچه ها دست بابا خونی شده
- بی تو میماند فقط رنج عبادتهایشان
- بی تو چه کند مولا یا فاطمه الزهرا
- بی نور خدا جهان منّور نشود
- بیا به بزم حسینی و بشنو از عشّاق
- بیا که جرعه ده بادۀ الست اینجاست
- بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
- بیمار غیر شربت اشک روان نداشت
- بیمار کربلا به تن از تب توان نداشت
- بیمارت ای علیجان جز نیمهجان ندارد
- بیهوده قفس را مگشایید پری نیست
- بیتابتر از جان پریشان در تب
- بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ت
- تا ابد جلوه گه حق و حقیقت سر تست
- تا باد مرکبیست برای پیام تو
- تا تاج ولایت علی بر سرمه
- تا تو بودی نفس آینه دلگیر نبود
- تا تو شدی کشته ما، بیسر و سامان شدیم
- تا جهان بحر و سخن گوهر و انسان صدفست
- تا صبح علی بود و مناجات شبش
- تا لوح فلق نقش به نام تو گرفت
- تا مصحف جمال تو گردیده منظرم
- تا نجف شد آفتاب دین و دوست را مقام
- تا نگوید یا علی، گردون نخیزد از زمین
- تا چند از این داغ لبالب باشیم
- تا چند زنی ظالم چوب این لب عطشان را
- تا گردش زمانه و لیل و نهار هست
- تا گلو گریه کند بغض فراهم شده است
- ترسم دمی که پرسش این ماجرا شود
- تمام عمر باید شد غزل خوان ابوطالب
- تمـام ملـک خـداونـد غـرق مـاتـم توست
- تنها اگر ماندم ندارم غم علی دارم
- تنها نه کسی تو را هماورد نبود
- تنی که داد به آغوش جا رسول امینش
- تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد
- تو احساس مرا دریاب ای رود
- تو با آن خستهحالی برنگشتی
- تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
- تو صبح روشنی كه به خورشید رو كنی
- تو قرآن خواندی و او همزمان زد
- تو قلّهنشین بام خوبیهایی
- تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
- تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
- تو کیستی؟ شده غلتان به خاک و خون بدنی
- تویی آنکه سکه سلطنت زده حق به نام تو یا علی
- تویی امیر جمل وارث رشادت حیدر
- تویی که نام تو در صدر سربلندان است
- تکیه بر نی کرد و سنگی بر جبین او زدند
- تیر كمتر بزنید از پی صید بالش
- تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
- تیغ از تو طراوت جوانی میخواست